تاريخ زندگانى امام رضا علیه السلام انس با قرآن راه توسل به قرآن کریم سخن حضرت در مورد قرآن کریم برخوردهاى تربيتى و سازنده تواضع حضرت نظارت بر كار خادمان به فکر نیازمندان در انداختن سیب موضعگيرى در برابر بستگان فاسد جلوگیری از غرور خلق و خوى محمّدى (ص) کلام حضرت : شش نشانه جوانمردی در حضر و سفر پنج کلمه بسیار گهر بار
تاريخ زندگانى امام رضا(ع) 34
تاريخ زندگانى امام رضا علیه السلام
انس با قرآن
ابراهيم بن عباس رابطه حضرت على بن موسى (ع) با قرآن را چنين توصيف كرده است:
1) تمام سخنان حضرترضا (ع) و پاسخهاى او (به سؤالاتافراد) و استنادهاى آن گرامى برگرفته شده از قرآنبود
2) هرسهروز يك ختمقرآن : و هرسهروز يك ختمقرآنمىكرد ومىفرمود: اگربخواهم دركمتر از سه روز هم مىتوانم ختم كنم؛ و ليكن به هنگام تلاوت آن به هيچ آيهاى برنمىخورم مگر آنكه در آن مىانديشم كه چه وقت و در چه موردى نازل شده است؛ از اين رو، هر سه روز يك بار ختم قرآن مىكنم.
« عيون اخبار الرضا( ع)، ج 2، ص 193 و بحارالانوار، ج 49، ص 90.»
3) در بستر، بسيار قرآن تلاوت رجاء بن ابى ضحاك نيز در اين باره مىگويد: على بن موسى (ع) شب، هنگام قرار گرفتن در بستر، بسيار قرآن تلاوت مىكرد و چون به آيهاى برمىخورد كه درباره بهشت يا دوزخ بود، مىگريست و از خداوند بهشت را درخواست مىكرد و از آتش جهنم به او پناه مىبرد. « همان، ص 196 و 94.»منشأ اين تأمّل و ژرف نگرى حضرت رضا (ع) نسبت به قرآن و تحول و تأثر آن گرامى از آيات وعد و وعيد آن اين است كه او قرآن را ريسمان محكم الهى و هدايتگر انسان به «صراط مستقيم» و بهشت مىدانست.
4) راه توسل به قرآن کریم : توصیه به قرآن در مشکلات : پيشواى هشتم (ع) علاوه بر آنكه خود همدم با قرآن بود به پيروى از جدّ بزرگوارش رسول خدا (ص)- كه امّت خويش را به هنگام روى آوردن فتنهها به چنگ زدن به ريسمان محكم قرآن توصيه مىكرد – پيروان خود را به هنگام گرفتارى و احساس بيم و خطر به روى آوردن به كتاب الهى سفارش كرده مىفرمود: «اذا خِفْتَ امْراً فَاقْرَأْ مِأَةَ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ مِنْ حَيْثُ شِئْتَ ثُمَّ قُلْ: اللَّهُمَّ اكْشِفْ عَنِّى الْبَلاءَ ثَلاثَ مَرّاتٍ» « مكارم الاخلاق، ص363.»هر گاه از چيزى ترسيدى صد آيه از قرآن مجيد را از هر جا كه خواستى تلاوت كن، سپس سه بار بگو: «اللَّهُمَّ اكْشِفْ عَنِّى الْبَلاءَ».
5) سخن حضرت در مورد قرآن کریم : روزى در محضر امام رضا (ع) سخن از قرآن به ميان آمد. امام (ع) درباره نظم قرآن و اعجاز و حجت آن با اهميّت سخن گفت؛ سپس فرمود:
1) «هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتينُ قرآن، ريسمان محكم خداوند
2) وَعُرْوَتُهُ الْوُثْقى و دستگيره استوار
3) وَ طَريقَتُهُ الْمُثْلَى و راه روشن و مستقيم اوست
4) الْمُؤَدّى الَى الْجَنَّةِ كه انسان را به بهشت رهنمون مىسازد
5) وَ الْمُنْجى مِنَ النَّارِ، و از دوزخ رهايى مىبخشد.
6) لا يَخْلُقُ عَلَى الْازْمِنَةِ قرآن، با گذشت زمان كهنه نمىشود
7) وَ لا يَغَثُّ عَلَى الْالْسِنَةِ لِانَّهُ لَمْ يُجْعَلْ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ بَلْ جُعِلَ دَليلَ الْبُرْهانِ وَ الْحُجَّةَ عَلى كُلِّ انْسانٍ، و با فزونى قرائت و تلاوتش از ارزش نمىافتد؛ زيرا قرآن براى زمانى مخصوص و معين قرار داده نشده بلكه حجّت و برهان براى همه انسانها در همه زمانهاست
8) لايَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِوَ لا مِنْ خَلْفِه، كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو، و نه از پشت سر، به سراغ آن نمىآيد
9) تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ». چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است.« عيون اخبار الرضا( ع)، ج 2، ص 137.»
برخوردهاى تربيتى و سازنده
تواضع حضرت :
1- مردى از اهالى بلخ مىگويد:
همراه امام رضا (ع) در سفرش به خراسان بودم. روزى سفره غذايى طلبيد و همه خدمتكاران و غلامان- اعم از سياهان و ديگران- را سر سفره جمع كرد.
گفتم: جانم به فدايت، كاش براى اينان سفرهاى جدا قرار مىدادى! فرمود: ساكت باش! خدا يكى است، پدر و مادر همه يكى است، پاداش هم (در قيامت) به اعمال است.» بحارالانوار، ج 49، ص 101 و كافى، ج 8، ص 230.
2- انس با خانواده : ياسر، خادم حضرت رضا (ع) مىگويد:
امام رضا (ع) هر گاه تنها (و فارغ از كارهاى روزانه) مىشد، تمام اطرافيان خود را- از كوچك و بزرگ- پيرامون خود جمع مىكرد، با آنان حرف مىزد و انس مىگرفت؛ آنان هم با وى مأنوس مىشدند، و هر گاه بر سفره مىنشست، كوچك و بزرگ را صدا مىكرد، حتّى كار پرداز و حجامت كننده را بر سفره خويش مىنشانيد. «2»
3- سرسفره کسی را بلند نمی کرد : ياسر، خادم حضرت مىگويد: امام رضا (ع) به ما فرمود:
اگر من بالاى سر شما ايستادم و شما در حال غذا خوردن بوديد، بلند نشويد تا اينكه از غذا خوردن فارغ شويد. گاهى حضرت يكى از ما را (براى انجام كارى) صدا مىكرد. وقتى گفته مىشد: مشغول غذا خوردن است، مىفرمود: بگذاريد تا غذايش را بخورد. «3»
نادر، خدمتكار ديگر امام (ع) مىگويد:
هر گاه يكى از ما مشغول صرف غذا بود، امام رضا (ع) او را به كارى نمىفرستاد و به كار نمىگرفت تا از غذا خوردن فارغ شود. «4»
با دقت در اين روايات، ميزان تواضع و فروتنى امام (ع) در برابر يك مسلمان، همچنين اهتمام و احترام آن حضرت به مهمان و رفع حاجت وى حتى در فرض ابراز نكردن آن، روشن مىشود.
4- حفظ شخصیت افراد و خوار نکردن آنها : يسع بن حمزه مىگويد:
در مجلس امام رضا (ع) بودم و با وى صحبت مىكردم و جمع بسيارى گردآمده بودند و از حلال و حرام از او مىپرسيدند.
مرد بلند قد و گندمگونى وارد شد، سلام داد و (خطاب به امام (ع)) گفت: من از دوستان شما اهل بيت هستم. هم اكنون از سفر مكه بازمىگردم و پولم را گم كردهام. چنانچه به من كمك كنيد پس از بازگشت به وطنم آن را از جانب شما صدقه خواهم داد.
حضرت فرمود بنشين. بيشتر مردم رفتند و من و دو نفر ديگر مانده بوديم و آن مرد.
امام (ع) رخصت خواست و به اندرون رفت و پس از لحظاتى بازگشت و در را پيش كرد و
دستش را از بالاى در بيرون آورد و فرمود: مرد خراسانى كجاست؟ گفت: من اينجا هستم.
فرمود: اين دويست دينار را بگير و خرج كن و از آن تبرك بجوى، و از طرف من هم صدقه نده. بيرون برو كه همديگر را نبينيم.
وقتى آن مرد بيرون رفت، سليمان [يكى از حاضران] پرسيد: فدايت شوم، بخشش تو فراوان بود، پس چرا صورت از او پوشاندى؟
فرمود: براى اينكه به خاطر اين اداى حاجت او نمىخواستم خفّت و خوارى سؤال را در چهرهاش ببينم. مگر نشنيدهاى كه رسول خدا (ص) فرمود: آن كه پنهانى نيكى و انفاق كند معادل با آن است كه هفتاد حج انجام داده باشد …. «1»
ارشاد معنوى اصحاب
پيشواى هشتم (ع) اخلاق و رفتار اصحاب و ياران خويش را زير نظر داشت و آنگاه كه مىديد يكى از آنان گرفتار دام شيطان و وسوسههاى نفسانى شده با تذكرات و رهنمودهاى سازنده به اصلاح او همت مىگمارد. اينك مواردى از اين نمونه:
5- جلوگیری از غرور و خودخواهی : احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى مىگويد:
امام رضا (ع) مركبى را نزد من فرستاد، بر آن سوار شدم و به حضور آن حضرت رسيدم و شب، نزد او بودم. مقدارى كه از شب گذشت، وقتى خواست برخيزد فرمود: فكر نمىكنم الان بتوانى به مدينه بازگردى! امشب نزد ما بمان و فردا صبح برو. گفتم: چشم، جانم به فدايت.
آن گاه به كنيزش فرمود: رختخواب خودم را برايش بگستر و ملافه مرا كه در آن مىخوابم بر روى او بكش و بالش مرا زير سرش بگذار.
پيش خودم گفتم: چه كسى به افتخارى كه امشب نصيب من شد دست يافته است؟ خداوند موقعيّت و منزلتى براى من نزد امام رضا (ع) قرار داده كه براى هيچ يك از اصحاب ما قرار نداده است؛ امام مركب خود را برايم فرستاد، رختخواب مخصوص خويش را برايم گسترد و من در ملافه او خوابيدم، و متكاى خود را برايم نهاد. هيچ يك از ياران ما به اين شرف، نائل نشده است.
در همين حال كه امام (ع) با من نشسته بود و من در دلم اين سخنان را مىگذراندم، به من فرمود:
اى احمد! اميرمؤمنان (ع) روزى به عيادت زيد بن صوحان كه مريض بود رفت. زيد به واسطه آن به مردم فخر مىكرد. مبادا نفس تو، تو را به فخر بكشد! در برابر خدا فروتنى كن.
و به دستانش تكيه داد و بلند شد. «1»
على بن موسى (ع) با اين رهنمود اخلاقى، بزنطى را- كه ممكن بود از اين موقعيّت، دچار غرور و خودخواهى شود- از آلودگى به گناه و خودستايى برحذر داشت و او را از فرو افتادن در دام نفس امّاره نجات داد.
6- دور کردن انسان از حالت جباران : احمد بن عمر حلبىّ مىگويد:
در مِنى خدمت امام رضا (ع) رسيدم و عرض كردم: ما خانواده بخشش و خوشى و نعمت بوديم. خدا همه آنها را گرفت، تا آنجا كه اينك محتاج كسانى شدهام كه نيازمند ما بودند.
امام (ع) فرمود: اى احمد بن عمر، چه حال خوبى دارى!
گفتم: فدايت شوم! حال من چنان بود كه خبر دادم.
فرمود: آيا دوست دارى بر حالتى باشى كه اين جبّاران هستند و حال و وضعيّت آنان را داشته باشى و دنياى پر از طلا از آن تو باشد؟
گفتم: نه، يابن رسول اللّه.
امام (ع) خنديد و فرمود: از همين جا بازمىگردى، چه كسى حالش از تو بهتر است؟ در دست تو صنعت (و هنرى) است كه آن را به دنيايى پر از طلا نمىفروشى، آيا بشارتت دهم؟
گفتم: آرى، يابن رسول اللّه، خداوند مرا به تو و پدرانت شاد كند …. «2»
وقتى وضع زندگى و معيشت انسان خوب نباشد، گاهى جنبههاى معنوى و ارزشهاى والا را فراموش مىكند و دنيا در نظرش جلوهگر مىشود. امام رضا (ع) براى پيشگيرى از اين مسأله، احمد بن عمر را- كه موقعيت معيشتى سابق خود را از دست داده بود- به ارزش واقعى ايمان و خطّ فكرى و ارتباطش با اهل بيت (ع) متوجه مىسازد و يادآور مىشود كه دشمنان با همه ثروت و امكاناتى كه دارند، وقتى بيراهه مىروند، فاقد ارزش مىشوند. بر عكس، ارزش در خط فكرى سالم و ارتباط با خداست.
در دعاى شريف «عرفه» از زبان امام حسين (ع) در اين ارتباط، جمله بسيار گهربار و ارزشمندى آمده است:
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَاالَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلًا وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِّلًا» «1»
چه چيزى را يافته آن كه تو را از دست داده است، و چه چيزى را از دست داده آن كه تو را يافته است؟ هر كس به هر چه جز تو خشنود گشت به آرزويش نرسيد و هر كس روى طلب از تو گردانيد دچار زيان شد!
نظارت بر كار خادمان
امام رضا (ع) ضمن حشر و نشر با غلامان و زيردستان، اعمال و رفتار آنان را زير نظر داشت و در هر مورد تذكرات و هشدارهاى لازم را به آنان مىداد. به اين دو مورد توجه كنيد:
7- به فکر نیازمندان در انداختن سیب : ياسر، خادم امام (ع) مىگويد:
روزى غلامان قبل از آن كه ميوهها را كامل بخورند آنها را دور انداخته بودند. امام (ع) به آنان فرمود: سبحان اللّه! اگر شما از آن بىنيازيد، كسانى هستند كه به آن محتاجند. آن را به كسى بدهيد كه نيازمند آن است! بحارالانوار، ج 49، ص 102.
موضعگيرى در برابر بستگان فاسد
امام رضا (ع) وقتى در يكى از بستگان خود، خلاف و انحرافى در مسائل اعتقادى يا سياسى مىديد، تذكر مىداد، انتقاد مىكرد و موضع مىگرفت. از اين رو، بستگان آن حضرت هرگز نمىتوانستند از خويشاوندى با او سوء استفاده كنند؛
8- جلوگیری از غرور : حسن بن موسى وشّاء بغدادى مىگويد:
در خراسان در حضور امام رضا (ع) بودم و در مجلس، زيد بن موسى هم حاضر بود. زيد رو به گروهى از اهل مجلس كرده و مرتب افتخار مىكرد و مىباليد و مىگفت: ما، … ما، ….
امام رضا (ع) كه با جمعى ديگر مشغول صحبت بود، سخن زيد را شنيد، رو به او كرد و فرمود:
اى زيد! آيا سخن اهل كوفه مغرورت كرده كه مىگويند: ذريّه فاطمه (ع) به خاطر عفت آن حضرت، بر آتش حرامند؟ اين مخصوص حسن و حسين و فرزندان بىواسطه خود آن حضرت است. [و نه نوادگان و …] اما اين كه موسى بن جعفر (ع) اطاعت خدا كند و روز را روزه بگيرد و شب را عبادت كند، و تو خدا را نافرمانى كنى، آنگاه هر دوى شما روز قيامت برابر باشيد، تو نزد خدا عزيزتر از اويى!
على بن حسين (ع) مىفرمود: نيكوكارِ از ما پاداش دو برابر دارد و بدكارِ از ما، عذاب مضاعف خواهد داشت. عيون اخبار الرضا( ع)، ج 2، ص 257.
عمير بن يزيد مىگويد:
نزد امام رضا (ع) بودم. سخن از عموى آن حضرت (محمد بن جعفر) «2» به ميان آمد. امام (ع) فرمود:
بر خودم عهد كردهام كه سقف خانهاى بر من و او سايه نيفكند (يعنى هرگز او را ديدار نكنم).
پيش خود گفتم: او (امام رضا (ع)) ما را به نيكى و صله رحم فرمان مىدهد، ولى خودش درباره عموى خود چنين مىگويد. امام (ع) نگاهى به من كرد و فرمود: اين از نيكى و صله است. هر وقت كه او نزد من آيد و من به خانهاش بروم و درباره من سخنانى بگويد، مردم او را (به خاطر اين ديدار و رابطه با من) تصديق مىكنند و حرفهايش را مىپذيرند. ولى اگر پيش من نيايد و من به خانه او نروم، مردم حرفهايش را نمىپذيرند. « عيون اخبار الرضا( ع)، ج 2، ص 221.»
مىبينيم كه حضرت رضا (ع) از يك سو با برادرش زيد كه مرتكب خلاف شده و از موقعيت برادرش و خويشاوندى با خاندان پيامبر (ص) سوء استفاده مىكند، با تندى برخورد مىكند، او را از عواقب كارهاى خلافش بر حذر مىدارد و چون مىبيند دست از اعمال انحرافىاش برنمىدارد، پيوند برادرى خود را با او مىگسلد تا هم موضع خود را روشن كرده باشد، هم خطاى انديشه برادر را گوشزد كند و هم «ملاك» ها را بيان نمايد.
از سوى ديگر، با عمويش كه او نيز به گونهاى ديگر راه خطا در پيش گرفته بود و بدون شايستگى ادّعاى امامت مىكرد، قطع رابطه مىكند و اين، دقت آن حضرت را در پيوندها و رابطهها و آثار جنبى و تأثيرات اجتماعى نوع رابطهها و رفت و آمدهايش مىرساند، و همه نشان دهنده هدفدارى حضرت در همه برخوردهايش مىباشد.
خلق و خوى محمّدى (ص)
بخش فضائل و مكارم اخلاقى پيشواى هفتم (ع) را با فرازهايى از خلق محمّدى آن گرامى از زبان ابراهيم بن عبّاس به پايان مىبريم:
1) هرگز نديدم كه حضرت رضا (ع) با سخنش به احدى جفا كند.
2) هرگز كلام كسى را قطع نمىكرد تا از سخن فارغ شود.
3) هرگز- با داشتن قدرت- نيازمندى را (از در خانهاش) ردّ نكرد.
4) هرگز در حضور ديگران پايش را دراز نمىكرد.
5) هرگز غلامان و خدمتكاران را فحش و ناسزا نمىگفت.
6) هرگز (در حضور كسى) آب دهانش را روى زمين نمىانداخت، قهقهه سرنمىداد. خندهاش تبسّم بود.
7) در خلوت و تنهايى، سفرهاش را مىگسترد و همه غلامان، حتى دربان و كارپرداز خانه را هم بر سفره مىنشانيد …. «2»
تاريخ زندگانى امام رضا(ع) 39
کلام حضرت : شش نشانه جوانمردی در حضر و سفر
عَنِ الرِّضَا ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِتَّةٌ مِنَ الْمُرُوَّةِ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْحَضَرِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي السَّفَرِ-
فَأَمَّا الَّتِي فِي الْحَضَرِ
1) فَتِلَاوَةُ كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى-
2) وَ عِمَارَةُ مَسَاجِدِ اللَّهِ-
3) وَ اتِّخَاذُ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-
وَ أَمَّا الَّتِي فِي السَّفَرِ
1) فَبَذْلُ الزَّادِ
2) وَ حُسْنُ الْخُلُقِ
3) وَ الْمِزَاحُ فِي غَيْرِ الْمَعَاصِي
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج71 275 باب 17 فضل المواخاة في الله و أن المؤمنين بعضهم إخوان بعض و علة ذلك
از امام رضا تا رسول خدا (ص) فرمود شش تا از مردانگى است سه آنها در وطن و سه ديگر در سفر اما آنچه در وطن است خواندن قرآن خدا و آباد كردن مساجد خدا و بدست آوردن برادرانى در راه خدا عز و جل، و اما آنچه در سفر است بخشيدن از توشه و خوشخوئى و شوخى در جز گناهان.
پنج کلمه بسیار گهر بار
عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع خَمْسَةٌ لَوْ رَحَلْتُمْ فِيهِنَّ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَى مِثْلِهِنَّ : شعبى گويد: على عليه السّلام فرمود: از من كلماتى را فرا گيريد كه اگر بر شترها سوار شويد و بخواهيد اين كلمات را بدست آوريد شترها خسته مىگردند و شما به آن كلمات دست پيدا نمىكنيد و آنها عبارتند از اين خصلتها.
1) لَا يَخَافُ عَبْدٌ إِلَّا ذَنْبَهُ جز از گناهان خود از ديگرى نترسيد
2) وَ لَا يَرْجُو إِلَّا رَبَّهُ غير از خداوند از كسى اميد نداشته باشيد
3) وَ لَا يَسْتَحْيِي الْجَاهِلُ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَتَعَلَّمَ اگر چيزى نمىدانيد ياد بگيريد و شرم نكنيد
4) وَ لَا يَسْتَحْيِي أَحَدُكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ و اگر از شما سؤالى كردند و شما نمىدانستيد شرم نكنيد و بگوئيد نمىدانم
5) وَ الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَه و بدانيد صبر در مقابل ايمان مانند سر در برابر بدن مىباشد و بدنى كه سر نداشته باشد خيرى در آن نخواهد بود
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج66 376 باب 38 جوامع المكارم و آفاتها و ما يوجب الفلاح و الهدى
جامع الأخبار 116 الفصل الحادي و السبعون في الصبر